میراث خورانی که ماییم...
آغاز این هفته را در تبریز بودم. فرصتی دست داد تا در بازار قدیمی این شهر قدم زنم و بوی قدمت و کهنوشی و سنت را استشمام کنم. اما در کنار همه زیبایی هایی که دیدم، حسرتی تلخ بر سینه ام نشست.
ساخت و سازهایی بی ریشه و دم دستی در بطن تیمچه ها و سراهای بازار، چهره این یادگار کهن را رنجور ساخته است. در میانه یک حیاط یا سرای قدیمی، دکانهایی را می بینی که بی ذوق و تدبیری علم شده اند تا بر رخسار زیبا و قدیمی بازار ناخن بکشند. یخچال کهن و دیرپای بازار، نمایی جز مخروبه و زباله دانی ندارد. به راحتی در بافتی قدیمی و اصیل، سازه هایی جدید را می بینی که همچون وصله ای ناجور، محیط را بدمنظره ساخته اند.
و بدتر از همه بازارها و پاساژهای جدیدی است که دیوار به دیوار بازار قدیمی در حال احداث است و هیچ اندیشه مدبرانه ای را نمی توان در این ساخت و سازها دخیل دانست. بازارهای جدیدی در حریم این میراث کهن بنا می شوند که نخستین ثمره آن تعرض به یادگار دیرین و لطمه به اصالت آن است و جالب آنکه دیگر بازارهای جدیدی که در سالهای پیش در کنار بازار قدیمی ساخته شده اند، خالی و سوت و کورند! و تو متحیر می مانی که چه ضرورتی است برای این ساخت و سازهای تازه و آسیب رسان وقتی که قبلی ها بی مشتری هستند؟!
و باز داغ دلم تازه شد.
ایران ویج، سرزمین مردم پاک نژاد، میهن آریاییان و مزداپرستان، دیار خرد و اهورا، گاهواره یکتاپرستی و تمدن که عمر جهان بر او گذشته و خاطره هزاره ها را با خود به همراه دارد، امروز چه تلخ نامهربانی های ما را تحمل می کند!
جیرفت پس از شش هزار سال خاموشی، این سالها سر از بالش مخملین خاک برآورده تا از تمدنی کهن خبر دهد. سیلک با سفالینه های چند هزارساله خود، کهنوشی ایران زمین را فریاد می کند. شوش، پاسارگاد، شهر سوخته، هگمتانه و... دیرینگی این خاک و این تمدن را اعلام می کنند و ما ساکنان سرزمین پارسیان و پارسایان، در خوابیم و غافل!
انگار به بی خبری از خود عادت کرده ایم. دوست تر می داریم که خود را نفی کنیم و این غفلت تا آنجاست که دیگران آمده اند و صاحب تاریخ ما شده اند!
از همین روست که امروز هر که از راه می رسد، تکه ای از میراث فرهنگی و معنوی ما را به نام خود می خواند.
بی جهت نیست که امروزه اندک اندک نامی جعلی برای خلیج فارس بر نقشه های مهمترین مراکز علمی و فرهنگی دنیا نقش می بندد. اعراب، ابن سینا، ابوریحان و فارابی و بسیاری از دانشمندان ما را در مجامع بین المللی به عنوان مشاهیر عرب معرفی می کنند و دنیا هم می پذیرد!
میراث سرزمین اهورا به راحتی به تاراج می رود و ما برای این میراث کهن ارزشی قایل نیستیم. به بی احترامی ها اعتراضی نمی کنیم. به خیانتها و چپاولها تسلیم شده ایم. به بی تدبیری ها و نزدیک بینی ها عادت کرده ایم. به پاس نداشتن مفاخر و مواریث خود خو گرفته ایم.
چه بد امانت دارانی هستیم ما!!